جنگل واژگون _ جی دی سلینجر

کتاب جنگل واژگون نوشته جی دی سالینجر ترجمه بابک تبرایی و سحر ساعی رو امروز تموم کردم.

این کتاب که من مطالعه کردم مربوط به انتشارات نیلا بود و ۹۶ صفحه داشت.

ماجرای کتاب به طور خلاصه :

* اگر دوست دارین داستان کتاب براتون گنگ بمونه لطفا از خواندن ادامه ی نوشته دست بکشید.

 

 

کتاب ماجرای عشق بچگی یک دختر ثروتمند به اسم کورین را روایت می کند. که عاشق پسربچه ای فقیر که به شدت از طرف مادرش مورد آزار و اذیت قرار می گیرد، شده است. شب تولد کورین پسر بچه با مادرش از آن شهر می روند و بعد از نوزده سال کورین دوباره او را ملاقات می کند. وقتی بزرگ می شود و تحصیلات و تفریحاتش را پشت سر می گذارد. در نیویورک با آشنایی یک دوست به اسم رابرت وینر در یک شرکت مشغول به کار می شود. کتابی که از وینر هدیه می گیرد نوشته ی همان عشق بچگی اش است. با پرس و جو نویسنده یا همان عشق بچگی اش را پیدا می کند. بعد از قرارهای متعدد او عشقش ری فورد را به دوستانش معرفی می کند. مردی محترم مهربان و تحصیلکرده که در یک دانشگاه در حال تدریس است. دوستانش از دیدن او خوشحال می شوند و او را مردی دانا می بینند. در این بین دوست قدیمی کورین، وینر به او اخطار می دهد که ری مرد زندگی نیست. ری از لحاظ روانی مریض است وازدواج با او یک اشتباه بزرگ است. کورین رفتارهای وینر را حسادت تلقی می کند. چون وینر قبل تر به عشقش نسبت به کورین اعتراف کرده بود. چند هفته بعد، کورین با ری ازدواج می کند. و تنها چند هفته بعد از ازدواجشان ری با یک زن غریبه که تنها چند روز است با او آشنا شده است. بدون هیچ نامه یا صحبتی فرار می کند. کورین را تنها می گذارد. کورین افسرده می شود و فقط با قرص های خواب آور می تواند بخوابد. یک روز غریبه ای به خانه او می آید و اعلام می کند که همسر زنی است که ری با او فرار کرده است. بعد از برملا شدن دروغ های زن، کورین به مدت خیلی زیادی دنبال شوهرش می گردد. تا اینکه بعد از هجده ماه وینر او را پیدا می کند. و این را به اطلاع کورین می رساند. کورین تصمیم می گیرد به آنها سر بزند. زن با وقاحت تمام از دیدن کورین خوشحال می شود و دوست دارد با کورین بیشتر در ارتباط باشد. آنها در خانه ای قدیمی زندگی می کنند. ری در اتاقی با سختی زیادی در حال نوشتن است. در این حین از طرف دوست دخترش به شدت مورد سرزنش و انتقاد قرار می گیرد. آنها در شرایط مالی سختی به سر می برند. به گونه ای که می خواهند اتاقشان را اجاره دهند. کورین به ری می گوید بیا به خانه مان در نیویورک برگردیم اما او اظهار می کند که نمی تواند با او برود. او حالا یک رئیس دارد. یک رئیس درست شبیه زنی که سالها پیش در بچگی مادر او بود.

 

نظر من در مورد داستان جنگل واژگون : 

این داستان به شدت جذاب و دوست داشتنی بود. قلم نویسنده شما رو به طرز عجیبی مجذوب خوندن ادامه داستان می کند. وقتی شروع به خوندنش کردم تا انتهای داستان کتاب رو زمین نذاشتم. پایان بسیار متفاوتی داشت. همسر کورین به زنش که بسیار با او عاشقانه رفتار و او را تحسین می کرد، وفادار نماند. و نمی توانست زندگی کند. اما با زنی که درست مثل مادرش بی رحم، الکلی و عصبی بود می توانست زندگی را ادامه دهد . آدم ها هرچند هم که تظاهر کنند. از لحاظ روانی سالم و سلامت هستند اما گاهی اوقات ممکن است مریض باشند. مریضی روانی ای که حتی خودشان قبول نداشته باشند و آن را رد کنند. گاهی یک اتفاق می تواند روان آنها را، ریشه ی درونی آنها را نمایان کند. شاید گاهی باید بجای اینکه سعی کنیم گذشته را نادیده بگیریم، آن را خوب ببینیم و سعی در ترمیم زخم های روانی ای کنیم که گذشته روی ما حک کرده است. این داستان درس بزرگی در لا به لای واژه هایش برای من نهفته  بود.

به اشتراک بگذارید
پست های مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *