بریده هایی از کتاب هیپی اثر پائولو کوئیلو
بدترین جنایت آن است که لذت های زندگی را از خود برانیم.
انرژی در کوچکترین ذراتی که در مسیر انسان قرار می گیرند، وجود دارد؛ دنیا در یک کلاس درس حقیقی است و عشق به خدا اثبات می کند که زنده هستید و هر چیزی که در این دنیا نیاز داشته باشید، به شما یاد خواهد داد.
من برای چیزهایی که قبلا بهشون فکر میکردم، احساس گناه نمی کنم، شاید اون یه فیلم بود، شاید هم یه کتاب، حتی اگه اون خود خود من بود که نمی توانست زیبایی درونم رو کشف کنه، ازت می خوام که منو ببخشی. من عاشقت هستم و خوشحالم که تو همیشه همراهم هستی، مطمئنم که همین همراهی باعث میشه تا من به سعادت برسم و خودم را از فریب ظاهر و ترس ناشی از رنج رها کنم.
نور تو تمام دنیا را فرا خواهد گرفت
فانوس عشق خواهد سوخت و درک تو را راهایی خواهد داد.
با اینکه باید بدون ترس با همه چیز روبه رو شویم، واقعیت دیگری هم در زندگی وجود دارد، اینکه ما اتفاقات زندگی مان را انتخاب نکنیم، بلکه فقط انتخاب می کنیم که چگونه نسبت به آن ها واکنش نشان دهیم.
بهترین راه خدمت به خدا، بخشیدن بنده هایش از صمیم قلب است.
اما بخشش یک هنر ظریف است.
خدا….
برای هر طوفان، یک رنگین کمان
برای هر اشک، یک لبخند
برای هر پرستاری، یک عهد
و سعادتی در هر آزمون الهی عطا کرده است.
برای تمام مشکلات زندگی،
دوستی با ایمان
برای هر آه، یک آهنگ شیرین
و برای هر دعا اجابتی قرار داده است.
پنداشتم، سفرم پایان گرفته است،
به غایت مرزهای توانایی ام رسیده ام.
سد کرده است راه مرا،
دیواری از صخره های سخت.
تاب و توان خود از دست داده ام
و زمان، زمان فرورفتن در سکوت شب است.
اما
ببین، چه بی انتهاست خواهش تو در درون
من.
و اگر واژه های کهنه بمیرند در تنم،
آهنگهای تازه بجوشند از دلم؛
و آنجا که امتداد راه رفته،
گم شود از دیدگان من،
باری چه باک، رخ می نماید،
گسترده و شگر ف، افق تازه ای در برابرم
**رابیندرانات تاگور**
آخرین دیدگاهها