شعر افسار از شهریار

گفته بودم بی تو می میرم ، ولی این بار نه

گفته بودی عاشقم هستی ، ولی انگار نه

هرچه گویی دوستت دارم ، به جز تکرار نیست

خو نمی گیرم به این ، تکرارِ طوطی وار نه

تا که پا بندت شوم از خویش می رانی مـــرا

دوست دارم همدمت باشم ، ولی ســــربار نه

دل فروشی می کنی ، گویا گمان کردی که باز

با غرورم می خرم آن را ، در این بازار نه

قصد رفتن کرده ای ، تا باز هـم گویم بمان

بار دیگر می کنم خواهش ، ولی اصرار نه

گه مـرا پس می زنی ، گه باز پیشم می کشی

آنچه دستت داده ام نامش دل است ، افسار نه

می روی اما خودت هم خوب می دانی عزیز

می کنی گاهی فرامـوشم ، ولی انکار نه

سخت می گیری به من ، با اینهمه از دست تـو

می شوم دلگیر شایــد نازنیــن ، بیزار نه

به اشتراک بگذارید
پست های مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *