زنی را میشناسم که

زنی را میشناسم که…

▪️با صدای آهنگی از ته دل میخواند و با آن همراهی می کند، عشوه هایی می ریزد برای حال دلش و فوران انرژی
▪️با پیچیدن بوی خوش کیک و شیرینی در تمام آشپزخانه و چیدن شیرینی ها در ظرف قرمز خالخالی مورد علاقه اش
▪️با دم کردن قهوه تلخ و پیچیدن بوی خوش عطرش در خانه وقتی که لیوان کهکشانی اش را سیراب می‌کند
▪️با خواندن کتاب ها و محو آنها شدن روی صندلی کنار پنجره
▪️با لذت بردن از بارش برف و باران و کنجکاوی طرح دانه های برف و باران که خود را به شیشه میکوبند تا اسم روی جلد کتاب را بفهمند
▪️با نوازش و بوسه بر روی برگهای رنگارنگ گل هایش و آب پاشیدن از دور روی گلها وقتی که آفتاب به آنها می تابد و رنگین کمان چشم نوازی را می سازد
▪️با قدم زدن درهر هوایی تنهایی به همراه هدفونی که کتاب زیبایی را در گوش هایش نجوا می‌کند
▪️با شکار هر لحظه تکرار نشدنی و خاص و متفاوت طبیعت که با دوربین گوشی اش ثبت می کند، سیر نشدنش هر شب از دیدن آسمان و ستاره ها و مهتاب درخشان

▪️با ذوق ناشی از دیدن حیوانات و با وجد به پیشوازشان رفتن هنگامی که در دستانش هدیه ای برای آنها دارد
▪️با پوشیدن لباس های رنگی رنگی و گلدار و شاد، حس شادی و سرزندگی را در میدان زندگی اش به چرخش در می آورد .
▪️ با نوشتن و نوشتن و نوشتن و لمس تمام احساسات، درست کردن مشکلات مختلف و حل کردن آنها، با  پایان خوش تمام داستان هایش
هر گره آهنی مشکلات زندگی اش را ذوب می‌کند.
با کسی که آرامش را به خودش هدیه میدهد نمیتوانی بجنگی….

به اشتراک بگذارید
پست های مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *